نشود فاش کسی آنچه میان من و توستتا اشارات نظر نامه رسان من توستگوش کن با لب خاموش سخن میگویمپاسخم گو به نگاهی که زبان من و توستروزگاری شد و کس مرد ره عشق ندیدحالیا چشم جهانی نگران من و توستگرچه در خلوت راز دل ما کس نرسیدهمه جا زمزمه عشق نهان من و توستگو بهار دل و جان باش و خزان باش، ارنهای بسا باغ و بهاران که خزان من و توستاین همه قصه فردوس و تمنای بهشتگفت و گویی و خیالی ز جهان من و توستنقش ما گو ننگارند به دیباچه عقلهرکجا نامه عشق است نشان من و توستسایه زآتشکده ماست فروغ مه و مهروه از این آتش روشن که به جان من و توستخدایش بیامرزاد بخوانید, ...ادامه مطلب
هـرکـُجـا مـرز کشیدنـد ، شـما پـُل بـزنـید حـرفِ تهـران و سمرقـند و سرِپـُل بزنـید مـُشتئ از خـاکِ بـُخارا و گـِل از نیشابور با هـم آریـد و بـه مخـروبـهء کابـل بزنـید . نجیب بارور ., ...ادامه مطلب