یک بعد از ظهر سگی سگی...

ساخت وبلاگ

مشغول صحبت بودیم که بحث رسید به او ... با لحن سخیفی گفت: بردنش از این جاهایی که پیرا رو نگه می دارن... چند روزی میشه... بقیه حرفایش را نمی شنوم... چند تلفن کافی است تا مشخصات جایی که او را برده اند پیدا کنم... یک بعد از ظهر به آنجا می روم ... با هزار بدبختی پیدایش می کنم... بیرون از پنجره می توان داخل آن اتاقک حقیر را دید... روی لبۀ تخت نشسته است... سرش پایین است... یک مرد.. شصت و چند سال مردی...چهل سال معلمی ...گچ تخته.یک دایره المعارف متحرک.. ..قامتش انگار کوتاهتر شده است... باورم نمی شود... وارد می شوم... در صورتش حس عجیبی را می توان دید... ترکیبی از چند حس مختلف و متضاد... هنوز خوش صحبت است... خیلی مصنوعی و ابلهانه، پرانرژی و باخنده حرف می زنم... یک سوال مثل پتک به ذهنم میخورد... چطور توانسته اند؟؟؟ چطور؟؟؟

یک عمر تدریس، کلاس اضافی، کلاس خصوصی... زحمت... کلاسهای بیرون از شهر ...غیرانتفاعی...

دلم نمی خواهد از پیشش بروم ولی باید رفت... چیزی نمی خواهید؟؟؟ و چه سؤالی؟؟؟ او از من چیزی درخواست کند؟؟؟ از آن محیط بیرون می زنم، جایی که ساکنانش انتظار مرگ را میکشند...

دلم می خواهد کل زندگی جمع شود روی یک میز، وسط یک کافه، در لاله زار دهۀ 40 و یک کلاه مخملی نیمه مست عربده ای بکشد و هر چه روی میز است را به گوشه ای پرتاب کند و تمام...

حکم...
ما را در سایت حکم دنبال می کنید

برچسب : یک بعد از ظهر پیانویی,یک بعد از ظهر ناخوانده,یک بعد از ظهر پاییزی,یک هفته بعد از لقاح,یک ماه بعد از عمل بینی,یک روز بعد از لقاح,یک روز بعد از قاعدگی,یک هفته بعد از عمل بینی,یک ماه بعد از سقط باردار شدم,يك هفته بعد از لقاح, نویسنده : dmaminid بازدید : 254 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 17:59