عصر درناهای کاغذی... برای هیروشیما و ناگازاکی...

ساخت وبلاگ

این روزها مصادف است با هفتادمین سالگرد بمباران اتمی ژاپن...بنظرم یکی از سخت ترین کارهای دنیا این است که یک معلّم تاریخ باشی در یکی از مدارس آمریکا و بخواهی پایان جنگ جهانی را برای مشتی دانش آموز باهوش که بیشترشان مهاجر هستند توضیح دهی...

«1945، اواخر جنگ جهانی دوم، در اروپا، آلمان نازی با ورود ارتش سرخ شوروی به برلین، بی قید وشرط تسلیم شد، هیتلر خودکشی کرد و تمام... بر کرانه اقیانوس آرام، امّا، ژاپن-زیبای شرق دور- هنوز مقاومت می کرد، پرزیدنت ترومن به چشم بادامی ها اولتیماتوم داد... تسلیم یا نابودی... بامداد 6 اوت یک F29 آمریکایی، پسرک (Little boy) را بر فراز هیروشیما رها کرد... اورانیوم 235 و به طور کلی رادیواکتیو حتی از خیلی از آدم ها هم نامردتر است، ساکنان شهر را ذوب کرد... خاکستر شدند... تا سالها کودکان آن حوالی ناقص الخلقه بدنیا آمدند... سرطان خون گرفتند... از خاک هیروشیما هیچ نرویید... ژاپن تسلیم شد و جنگ تمام شد... به همین سادگی و افتخار!!! تنها استفاده کننده از جنگ افزار اتمی علیه غیرنظامی برای ما آمریکایی ها باقی ماند و تا ابد باقی خواهد ماند... ان شاء ا...»

امروز اما کبوتران سفید صلح بر فراز آسمان هیروشیما پرواز میکنند، خیلی بالاتر از F ها...

و آفتاب هر روز از سمت هیروشیما طلوع میکند، زودتر از هر جای دیگر...

و کودکان دنیا درناهای کاغذی می سازند و ... میگویند مرگ [فقط] بر جنگ...

به امید اینکه دیگر هیچ انسانی خاکستر نشود در بامداد 6 اوت!!!

حکم...
ما را در سایت حکم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dmaminid بازدید : 182 تاريخ : سه شنبه 20 مهر 1395 ساعت: 17:59